دیشب باز هم زندگی دیکته می گفت:«تو همچنان رو به سوی مرگ داری، اینجا باید نارحتی بکشی، اینجا باید درد بکشی، آنجا باید گریه کنی و الکی سرت را زیر لحاف پنهان نکن چون مادرت باید تو را ببیند، ولی اشکالی ندارد اینجا کمی بخندی و لحظه ای لذت ببری، نباید آنجا بروی، می بایست کمی بلنگی، گاه گاهی احساس خوشبختی کن.» ولی من عمداَ چند جا خودم غلط می نویسم چون برایم مهم نیست زندگی به من 20 ندهد:«تو همچنان رو به سوی مرگ داری، اینجا باید ناراحتی بکشی، اینجا باید درد بکشی، آنجا باید گریه کنی و الکی سرت را زیر لحاف پنهان نکن چون مادرت همه چیز را می ببیند، ولی اشکالی ندارد اینجا کمی عاشق شوی(بخاطر همین غلط املایی بقیه دیکته غلط یا عوض می شود.) و لحظه هایی بس طولانی رنج بکشی ، آنجا باید سکوت کنی و بایستی تا با حیا بمانی تو هرگز نمی لنگی چون رو به سوی خدا برده ای و در نهایت هر چه شود، به عشقت برسی یا نرسی تو همیشه خوشبخت ترینی.» ولی در کمال ناباوری دیدم زندگی با امضای خدا، زیر کارنامه حیاتم، با نور خدا به من بیست داده است. ممنون زندگی خدایااااااا شکرت شکرت که من یک چادری ام خــدایمـ ؛ ما برآی تــو تیپ زده ایمـ ، مگـــر غیر از اینســت؟ بگــذار نپسنــدنمـان ، مـــارا چــه به نگـــاهِ غیــر؟ همین که بنده یِ خــوشتیــپِ تــوئیــمـ مــا را بس اســت... نگرش من به چادر سرکردن در واقع قبول یک مسئولیت بزرگ و سخت هست چادری که باشی باید سعی کنی طوری رفتار کنی که نگن چادری ها املن یا از پشت کوه اومدن و... از طرفی باید رفتارت طوری باشه که باعث سوء تفاهم برای دیگران نشه و این کار واقعا سخته بقدری که گاهی دلم می خواد گریه کنم قبول این مسئولیت عشق می خواد و خدارو شاکرم که من عاشقم ، عاشق چادرم وظیفه ی یک چادری واقعی حفظ آبروی خودش و چادر است من همیشه اینطور دعا میکنم خدایا بخاطر چادرم آبرومو خودت حفظ کن یا فاطمة الزهرا
Design By : Pichak |