سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نا گفته های دلم

 

دیشب باز هم زندگی دیکته می گفت:«تو همچنان رو به سوی مرگ داری، اینجا باید نارحتی بکشی، اینجا باید درد بکشی، آنجا باید گریه کنی و الکی سرت را زیر لحاف پنهان نکن چون مادرت باید تو را ببیند، ولی اشکالی ندارد اینجا کمی بخندی و لحظه ای لذت ببری، نباید آنجا بروی، می بایست کمی بلنگی، گاه گاهی احساس خوشبختی کن.»

ولی من عمداَ چند جا خودم غلط می نویسم چون برایم مهم نیست زندگی به من 20 ندهد:«تو همچنان رو به سوی مرگ داری، اینجا باید ناراحتی بکشی، اینجا باید درد بکشی، آنجا باید گریه کنی و الکی سرت را زیر لحاف پنهان نکن چون مادرت همه چیز را می ببیند، ولی اشکالی ندارد اینجا کمی عاشق شوی(بخاطر همین غلط املایی بقیه دیکته غلط یا عوض می شود.) و لحظه هایی بس طولانی رنج بکشی ، آنجا باید سکوت کنی و بایستی تا با حیا بمانی تو هرگز نمی لنگی چون رو به سوی خدا برده ای و در نهایت هر چه شود، به عشقت برسی یا نرسی تو همیشه خوشبخت ترینی.»

 

ولی در کمال ناباوری دیدم زندگی با امضای خدا، زیر کارنامه حیاتم، با نور خدا به من بیست داده است. ممنون زندگی

 


نوشته شده در پنج شنبه 94/9/5ساعت 7:57 عصر توسط نقاب دار نظرات ( ) |

خدایا شکرتخدایااااااا

شکرت

شکرت که من یک چادری ام


نوشته شده در سه شنبه 94/9/3ساعت 10:57 عصر توسط نقاب دار نظرات ( ) |

خــدایمـ ؛

ما برآی تــو تیپ زده ایمـ ، مگـــر غیر از اینســت؟

بگــذار نپسنــدنمـان ، مـــارا چــه به نگـــاهِ غیــر؟

همین که بنده یِ خــوشتیــپِ تــوئیــمـ مــا را بس اســت...

خدای من


نوشته شده در سه شنبه 94/9/3ساعت 10:53 عصر توسط نقاب دار نظرات ( ) |

<      1   2   3   4   5      

Design By : Pichak